Web Analytics Made Easy - Statcounter

حسین قره: یادت هست رضا چقدر ما گپ می زدیم «سبحان الله استاد» می گفتی و دیگر از هر چیزی می شد حرف زد، شعر و سینما و تئاتر و نقاشی و عکاسی و چه و چه. یادم آمد آن پنجشنبه های خیابان سئول را، در خانه تو و الهه، من و مرضیه و رضا و گاهی هم نرجس می آمدیم و داستان و نمایشنامه و شعر و چه و چه می خواندیم، خوشت می آمد، یک سبحان الله می گفتی دوباره روز از نو روزگار از نو.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سبحان الله تکیه کلامت بود، نمی دانیم از کجا آمده بود و جای تایید روی کلامت نشسته بود.

آن وسط ها «رها» شیشه شیر به دست مبصر جلسه می شد و می گفت: «تو بُخوان» به من که می رسید گاهی هم می گفت: «تو نخوان» و اشاره می کرد به تو که «تو بخووان. » و ما که از دست او ریسه می رفتیم.

در همان نشست و برخاست ها قرار شد نمایشنامه «صبحانه، ناهار، شام» را که نوشته بودم، کار کنی. گفتی: «استاد! فقط کارگردانی تئاتر مانده که آن را هم باید فتح کنیم...». با همین نگاه تمرینش را شروع کردی و به جشنواره هم رساندی و اجرا شد؛ شبکه اجتماعی که فراگیر شد، یکی از اولین ها بودی که استفاده ای فراتر از کاربر از آن کردی و تبدیل شد به رسانه ات، رسانه ای که بازتاب تو بود نه دیگری. رسانه ای که نشان می داد شاعرانه می نویسی و خوب عکس می گیری و خوب آنچه را که دیگران نباید بدانند می پوشانی. بماند که بعد از رفتنت شاید سال ها بعد خیلی چیزها را از تو و خلق و خویت دانستم که با رضای ذهن من جور درنمی آمد یا لااقل انتظار داشتم با من هم درمیان بگذاری آن حال و هوایت را، ولی نگذاشته بودی و نگفته بودی و دلگیری من هم بی ثمر بود چون دیگر خودت هم نبودی.

با این همه رضا رستمی یک چیزی بود که در ما تمام نمی شد، نه می شد آن را نوشت، نه می شد آن را سرود، کارهای دیگر را هم مثل موسیقی -اگر چه گفت‌وگوها و گزارش های خوبی در آن حوزه گرفتی و نوشتی- زبانت نبود و نشد آن را هم تمرین کنی و... با این همه یک تکه ناتمام برای همه ما باقی ماند. یک چیزی که هر چه از عمر می گذرد بیشتر من را به حیرت می اندازد و اگر بودی حتما حیرت این همه بودن ها به حیرت جفتمان می افزود. حیرت از این دنیا و چرخش روزگار و خام اندیشی ما در جوانی که انتظار داشتیم، جهان آنجا برود که ما فکرش را کرده بودیم یا تحلیلش می کردیم و یا آرزوهای کودکانه ای نسبت به آن داشتیم، جهان پیش چشممان بود و همین را هم نمی دیدم و فقط حرفش را می زدیم، اگر بودی استاد حتما از حیرت می گفتی سبحان الله. واقعا این هم شد رضا و ما هنوز به طرز بدبختانه ای ما هستیم. با همان کسرها و کسری ها. از حیرت شاید دهانت باز می ماند مثل ما و شاید آن لبخند را می دوختی به صورتت تا یا دیگران نترسند که تو دیگر نمی خندی و یا همچنان می خندیدی تا بخشی از حیرتت باشد.

نوشتن این حیرت وهم‌آلودِ پر سکوت، خودش جسارتی می خواهد، شاید باید دوباره بروی بندر «لنگه» «غلام مارگیر» را پیدا کنی شاید هم باید دست «مامای زار» را بگیری و بیاوریشان در ساحت و حیطه و حیات ذهنمان، تا «دینگه مارو» را خام کنند با کمانچه کلهر و تار علیزاده و آواز دلربای شجریان.

شاید این ها و همه آنها که تو پای حرفشان نشستی و گفت‌وگو کردی ما را برگردانند به ما قبل این حیرت که بعد از این سال‌ها که نبودی در چشممان خانه کرده است. ولی، راستی، حیرتا اینکه تو حالا این همه وقت است که رفتی بالای آن تپه ماهور، لبخندت اینجا این پایین بین ماست. همان لبخندی که هم در آن ذوق بود و هم سرگشتگی و اگر امروز بودی حیرت هم به آن اضافه شده بود.

پی نوشت: خیلی وقت ها تخیلی که داشتم را تا می رسیدم تحریریه ای که رضا آنجا بود برایش تعریف می کردم. وسط گرمای تابستان یک نفری را از پشت دیدم انگار رضا بود، تا آمدم بگویم سبحان الله استاد ... که آن جمله در زبانم یخ زد و یادم آمد که تو رفته ای آن سوی زندگی و این جملات پراکنده از ذهنم گذشت، گذاشتم سر فرصت برایت بگویم اما حالا همه کسانی که تا این خط رسیده اند، خوانده‌اند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1827701

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: محمدرضا رستمی حسین قره تئاتر سینمای ایران فضای مجازی شبکه های اجتماعی رسانه روزنامه چاپی روزنامه نگاری خبرنگار موسیقی کیهان کلهر حسین علیزاده محمدرضا شجریان سبحان الله

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۳۳۳۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

لذت یک روز تعطیل در دل طبیعت زیبا

به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای مرکز مهاباد، برای بسیاری از خانواده‌ها پس از یک هفته کار و مشغله، زدن به دل طبیعت شاید مهمترین کار باشد.

امروز با آب و هوا و طبیعت زیبای مهاباد شاید کمتر کسی می‌توانست در خانه بماند و این همه زیبایی را از دست بدهد.

خانواده‌ها در یک روز تعطیل کنار هم جمع شده و نهار را در طبیعت خوردند. بچه‌ها هم پس از یک هفته نشستن سر کلاس و حضور در مدرسه حسابی خوشحال بودند.

مهاباد به عنوان یکی از قطب‌های گردشگری آذربایجان غربی با داشتن مناطق بکر و زیبا، هر هفته میزبان میهمانانی از اقصی نقاط کشور است که روزشان را در دل طبیعت سپری می‌کنند.

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

دیگر خبرها

  • تفال به حافظ یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳؛ به جان او که گرم دسترس به جان بودی...
  • رسالت معلمان ارتقای علمی و معنوی دانش آموزان است
  • بودن یا نبودن کتابفروشان؛ مسئله ناشران چیست؟
  • این ربات‌انسان‌نمای فوق سریع شما را حیرت‌زده می‌کند
  • آیت‌الله جاودان: با مراقبه و محاسبه اعمال به رحمت الهی می‌رسیم
  • ◄ درآمدهای حیرت آور فرودگاه استانبول برای اقتصاد ترکیه
  • حیرت و درماندگی غرب در برابر شکوه قدرت سازی ایران
  • لذت یک روز تعطیل در دل طبیعت زیبا
  • اقدام حیرت‌آور زاکانی در مقابل پارک قیطریه با یک بنر! | تصویر
  • اعتراض باشگاه نیروی زمینی به همزمان نبودن ساعت بازی‌ها